فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

دغدغه ای به نام لهجه

  • کد خبر: ۱۸۳۳۱
  • ۰۱ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۶
دغدغه ای به نام لهجه
قاسم رفیعا، شاعر و طنزپرداز
 مگر من کم درمورد لهجه حرف زده ام؟ خوب الهی قمشه‌ای هم که باشی، حرف هایت تکراری می‌شود. من سعی می‌کنم این بار متفاوت‌تر از همیشه صحبت کنم.
 
سعی می‌کنم چیز‌هایی بگویم که مثلا تا حالا نگفته باشم. راستش کار سختی است به دو دلیل؛ اول برای اینکه کماکان همه آن دغدغه‌ها وجود دارد، اتفاق تازه‌ای در حوزه حمایت از لهجه مشهدی رخ نداده است و ما هنوز در همان خانه اول تشریف داریم. یعنی کماکان ما داد خودمان را می‌زنیم و مدیران گوش کرشان را سمت فریاد ما گرفته اند. این اصطلاح «گوش کر» توهین نیست؛ یعنی وقتی بخواهد یک نفر چیزی را نفهمد، همان گوشی را سمت شما می‌گیرد که معروف است به سنگینی و مثلا داد می‌زند:

- چی میگی؟ نمی‌شنوم. بلندتر.

این در حالی است که گلوی ما جر خورده است!

دوم اینکه خوب حرف بزنیم که چه بشود؟ فقط کاغذ‌های نازنین حرام و حراج شود و بعدهم سفره نان یا زیر پایی برای روز‌های بارانی شوند؟

حالا مگر از اول حرف ما چه بوده است؟ ما حرفی نداشته ایم. ما می‌گوییم از چهار چوب بخشنامه‌های اداری و سازمانی کمی پا را فراتر بگذارید و به حوزه عمل بیایید. اگر دغدغه حمایت شما از گویش مشهدی فقط یک ژست اداری و سازمانی نیست، بیایید اعلام کنید طی این چند سال، درباره لهجه مشهدی یا اصلا گویش خراسانی چه کرده اید؟

یک آقایی مدت هاست دارد زحمت می‌کشد و تلاش می‌کند برای یک مجموعه شعر محلی که به هزار زحمت جمع کرده و فقط مانده چاپ مجموعه اش. بفرمایید اگر واقعا قصد حمایت دارید بسم ا...! اول همین مجموعه را چاپ کنید. طرف یک شاعر محقق خوش ذوق و اهل دغدغه است. جواد کلیدری. آدرسش را ندارید، در پی وی در خدمتم!

از این گذشته سازمان‌ها و ادارات از شهرداری گرفته تا ارشاد بیایند گزارش بدهند برای لهجه مشهدی چه کار کرده اند. چندین سال پیش اولین کنگره شعر خراسان را برگزار کردم؛ زمانی که یک خراسان داشتیم به چه بزرگی. چرا یک کنگره در شأن خراسان رضوی برگزار نمی‌کنید؟ طرح می‌دهی، می‌روند بحث می‌کنند و در حد یک شب شعر تکراری و سطح پایین نزولش می‌دهند. اعتراض می‌کنی، می‌گویند: ما قصد داریم کار‌هایی بکنیم «به چه بزرگی» که این لهجه عددی نیست داخلش. بعد می‌بینیم در آن کار بزرگِ «به چه بزرگی» کلا لهجه عددی نیست.

من متولی شعر لهجه خراسان نیستم که سینه سپر کنم و بگویم «منم لهجه و لهجه است من». نه آقایان! بسپارید یک آدم کاربلد شروع کند به کار؛ ما هم پا به رکابش هستیم.

یک جلسه گذاشتند در استانداری استاندار محترم، گفتند: «چرا مثل کرمان، مرکز خراسان شناسی راه نمی‌اندازید؟»

به ما گفتند: «نروید، بیایید مشورت کنیم.» رفتیم نشستیم.

گفتم: «من اینجا چه کاره بیدم؟!» (البته این لهجه اصلا مشهدی نیست، ولی ما لهجه‌های دیگر را هم بلدیم مخصوصا برره‌ای).

گفتند: «لهجه مقوله مهمی است!»

بعد گفتیم: «ما هستیم.» رفت پی کارش. شد همان خراسان شناسی اول انقلاب که در حد اساتید دانشگاه بماند و چند استاد بروند وقت بگذرانند. کاش همان هم بشود. کاش چند استاد بروند لااقل یکی دوتا کار تحقیقاتی مفید انجام دهند. گمان نمی‌کنم ادامه پیدا کرده باشد؛ یا اگر جلسه‌ای بوده، بی خیال گویش خراسانی شده اند.

دوستی تماس گرفت و دلسوزانه گفت: «لهجه مشهدی از بین رفته، نظر شما چیست؟»

عرض کردیم: «لهجه که از بین نرفته هیچ، کلی بر غنا و قوت ادبی آن هم طی این سال‌ها افزوده شده است. بروید تحقیق کنید.
 
این قدر که طی این سال‌ها ترانه‌های مشهدی تولید شده، در قرون ماضیه بی سابقه بوده است. خیلی از رفقا مشغول تولید ترانه هستند. خود من در تولید بسیاری از آن‌ها سهیم بوده ام. بیشتر از هر زمان دیگر ما شعرای گویشی داریم، اما مثلا چه می‌شود؟ فقط می‌شوند زینت المجالس. در این روزگار، هم علاقه‌مند لهجه به جهت حس نوستالوژی نسل امروز بیشتر است، هم تکاپوی اهل ادب. فقط از برنامه ریزان بخار بر‌ نمی‌خیزد.

حالا باز چندتایی مطلب نوشته می‌شود شما را به چند جلسه دعوت می‌کنند که شعر بخوانی و بروی خوشحال، باز به غار تنهایی ات پناه ببری یا بروی تولید کنی برای روز مبادا یا مثل الان که مطلب نوشتنم نمی‌آید، شعر گفتنت نیاید.

از من پرسیده اند: «چطور شد به لهجه مشهدی روی آوردی؟» البته من به لهجه مشهدی روی نیاوردم؛ من توی لهجه بودم؛ فقط اینکه شروع کردم به سرودن شعر به لهجه مشهدی. تنها دغدغه ام برای بقا بود و از سر دلسوزی، والا یا شاعر خوبی می‌شدم یا شاعر فراموش شده‌ای. در این مقوله، لهجه مشهدی به من کمک بزرگی کرد برای بقا. خوب من کماکان نمرده ام، ولی شاعر جهانی هم نشده ام. شاعر محلی در حد شاعر محلی می‌ماند، مگر اینکه محله ات بزرگ شود.
 
گویش مشهدی ظرفیت جهانی شدن را دارد، با این عرصه بزرگ علاقه مندی که ما در جهان داریم و بسیاری از فارسی زبانان دنیا ارتباط خوبی با لهجه مشهدی برقرار می‌کنند و خب ما یکی از بزرگ‌ترین جمعیت مهاجران دنیا را داریم!

همین جا عرض می‌کنم اگر قرار باشد کاری برای گویش محلی بشود لزوما نباید در حد تألیف باشد؛ در حد تحقیق، همایش و کنگره‌های حمایتی. نمی‌دانم چه اشکالی دارد خانه‌ای درست کنیم برای شعرای محلی سرای خراسان که بروند آنجا دور هم تبادل فکر و اندیشه کنند؛ البته که «بابا بی خیال! شعر هنوز برای خودش خانه‌ای ندارد؛ چه توقعاتی داری تو!»

مخلص کلام طی این مدت به هر دلیلی بوده، بعضی می‌گویند رقیق کردن لهجه مشهدی، من می‌گویم اقبال مردم به لهجه و ایجاد فضای مجازی باعث شده مردم به گویش تمایل بیشتری نشان دهند. حضرت عباسی ملت را که نگاه می‌کنم، قیافه هایشان دیگر از شنیدن شعر‌های مشهدی چندش نیست. قدیم تر‌ها شعر که می‌خواندی، نصف جمعیت ذوق می‌کردند؛ نصف دیگر هم یک جوری نگاهت می‌کردند که با خود می‌گفتی: «دارد حالشان به هم می‌خورد و با خود می‌گویند وا چه قدر بی کلاس!».

ولی خدایی اش الان فرق کرده. ملت ارتباط بهتری برقرار می‌کنند. فقط نمی‌دانم چرا مسئولان ارتباط بهتری برقرار نمی‌کنند. خدایا خودت به حق پنج تن آل عبا مهر ما را بینداز توی دل مسئولان که کمی ما را بخواهند! ما شاعریم و با احساس، و آغوش می‌خواهیم؛ البته در حد مجاز و شرعی اش. به حق این روز‌های انتخابات یک کاری بشود یک روز ببینم صبح بلند شده ام همه دارند از صمیم قلب بدون ترس از کرونا، شعرا را بغل می‌کنند و ناز می‌کنند و محبت می‌کنند و خوب شده اند. عزیران دل، ما را بعد از انتخابات‌ها هم بخواهید؛ ما هیشه نیازمند توجه هستیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->